-نقطه آغاز درگیری شما با دولت آقای خاتمی در کجا بود؟ از همان اول زمینههایش ایجاد شد ما را معرفی کرد و رفتیم و رای آوردیم. در آنجا من از رهبری خیلی صحبت کردم و اتفاقا یک نفر مقالهای را که در زمان امام نوشته بودم علیه من مطرح کرد و من گفتم: ماشاءالله! این را که باید به عنوان حسن بگویید. یکی از مجلسیها این سوال را کرد که در آن مقاله زده بودی که امام هرگز نمرده است. گفتم: خب! منظور؟ گفتم امام هرگز نمرده است و نوشتهام روح امام در کالبد جانشین او میدرخشد که چون خورشیدی در میان دوستانشان درخشش دارند. حضرت آقا دقیقا گوش و تماشا کرده و خیلی خوششان آمده بود. این را خودشان به من فرمودند.
-توصیه رهبری به مهاجرانی چه بود؟ شنیدم که رهبری از نطق آقای مظفر تقدیر کرده بودند؟ اول شهریور کار دولت آقای خاتمی شروع شد. روز دوم کار دولت حضرت آقا ملاقات دادند و خدمت ایشان رفتیم. در آنجا ایشان یک سری رهنمودهای عمومی را دادند. ایشان فرمودند: “دوربینها را خاموش کنید و خبرنگارها نباشند”، چون با شما حرف خصوصی دارم. همه منتظر ماندیم که حضرت آقا چه میخواهند بفرمایند. یک مرتبه فرمودند: “من میخواهم با آقای مهاجرانی صحبت کنم و فرمودند: آقای مهاجرانی! من شما را خوب میشناسم دیدگاههایتان را هم میشناسم و به آنها نقد هم دارم. نمیخواستم مقابل آقای خاتمی ایستادگی کنم و نگذارم شما را وزیر کند، اما با توجه به شناختی که از شما و دیدگاههایتان دارم نمیخواهم در کارهایتان کاری کنید که ضد انقلاب خوشحال شود. ”
یک مرتبه همه حیرت کردند، چون آقای مهاجرانی به عنوان یک نیروی فرهنگی مطرح بود و ماهیتش آشکار نشده بود که اینقدر به فضاحت بیفتد که از ملک عبدالله پول بگیرد. انسان واقعا چقدر افت میکند و به حضیض ذلت میافتد. بعد یک مرتبه فرمودند: دوست دارم موضعگیریهایتان مثل آقای مظفر باشد که وقتی صحبت میکند روح و جان آدم از ارزشهای صحبتهای ایشان لبریز میشود میخواهم مثل ایشان باشید.
-آقا در همان جلسه تکلیف را معلوم کردند؟ بله و عکسالعملش را هم دیدم. همه برگشتند و به من نگاه کردند و فهمیدند خلاصه کارم درآمد. از یک طرف افتخار بود و از یک طرف موضعگیری آن طیف. جلسه که تمام شد دیدم همه میپرسند: آقای مظفر! چه شده است که آقا از شما تعریف کردند؟ جواب میدادم و الله من بیتقصیرم.
-نمیتوانستند شما را به اتهام ناکارآمدی حذف کنند؟ کارمان خوب پیش میرفت، ولی مدتی که گذشت دیدم یک چیزهایی دارد اتفاق میافتد که بیشتر هم موضعگیریها و سخنرانیهای آقایان مسئول در مجامع مختلف بود که حساسیتهای دینی جامعه را بر میانگیخت یا نوشتههای مطبوعاتی آنها بود و چیزهایی عجیب و غریبی را علیه ارزشها مینوشتند. قطعا تنها کسی که در هر جلسه در این زمینه حرف و سخنی داشت و میگفت آقای خاتمی ! بدهید مطبوعات را کنترل کنند فضای عمومی جامعه دارد عصبانی میشود. و دولت شما را دارد لائیک نشان میدهد، من بودم.
-آقای خاتمی مطلع نبود یا نمیخواست؟ قطعا خود ایشان مسائلی را که علیه ارزشها مطرح میشدند، نمیخواست و لذا گاهی اوقات موضعگیریهای تندی هم میکرد و یادم هست که با عصبانیت به مهاجرانی گفت: “این مزخرفات چیست که این مردک گنجی میزند و این جور با حیثیت دولت بازی نمیشود؟ چرا جلوی این چیزها را نمیگیری؟”
-در کابینهای که عبدالله نوری و مهاجرانی وزیر و خاتمی رئیس دولت هستند، نگاه به انقلاب چیست؟ ایشان نگاه بسیار بازی داشت، نگاه باز به این معنا که … تسامح و تساهل بود و دیدگاهش با من فرق داشت. مثلا من همین که وزیر شدم، دیدم در کتاب تاریخ نام شهید را از جلوی اسامی شیخ فضلالله نوری و شهید مدرس برداشته و افراد دیگری را بزرگنمایی کردهاند و عناصر اصلی نظام را که پایهگذار نظام بودند کوچکنمایی کردهاند. دستور دادم همه این کتابها را از سراسر کشور جمع کنند و نگذاشتم به مدارس برود و دادم کتاب تاریخ را بازنویسی کردند. این مسئله به آقای خاتمی منتقل شد و مرا خواست و پرسید: چرا این کار را کردی؟ ولی وقتی برایشان توضیح دادم، مقاومت نکردند.
وی ادامه داد: جریان ۱۸ تیر که اتفاق افتاد قبل از آن هم مقدمات و درگیریهایی و بد که خیلی مهم بود. شب ۱۸ تیر با بچههای پاسدارها بودم و دلم آرام نمیگرفت که به خانه بروم و اصلا خانه نرفتم وهمان شب با پاسدارها رفتیم و درخیابانها گشتیم و دیدیم افرادی عکس آقای خاتمی را بالا گرفتهاند و به نفع اقای خاتمی و علیه مقدسات شعارمیدهند و از آن طرف هم اتوبوسها را آتش میزنند و شیشهها را میشکنند. از این طرف هم بچه حزباللهیها بسیجی را دیده بودم که کف خیابانها نشسته وزانوی غم در بغل گرفته بودند و نمیدانستند باید برخوردکنند یا نکنند، خیلی خوشحال شدند که مرا در کنار خودشان دیدند.
مظفر گفت: در جلسه هیئت دولت همه با این مسئله که خاتمی در تلویزیون با آشوبگران خیابانی اعلام بیطرفی کند، مخالفت کردند و من محکم روی موضع خودم ایستادم و آقای خاتمی گفت: من کار دارم و باید بروم و شما رایگیری کنید و نتیجه هر چه شد همان را انجام دهید.من زنگ زدم به آقای شریعتمداری، شمخانی و شوشتری و التماس کردم و گفتم: شما را به خدا خودتان را برسانید. گفتم میخواهند درباره این موضوع رایگیری کنند و به صلاح دولت و آقای خاتمی است که برود و با مردم صحبت کند برخی گفتند اگر هم رای آورد، بهتر است آقای خاتمی بیانیه بدهد.
گفتم بیانیه فایده ندارد ایشان باید برود و مردم او را ببینند. به هر حال به زور اینها را آوردیم و ۱۴ تا رای گرفتیم که آقای خاتمی باید برود و صحبت کند ایشان هم قبول کرد و ساعت ۱۱ شب رفت و در تلویزیون صحبت کرد. البته من دیدم که آقای خاتمی منمن میکند، او را تهدید هم کردم و گفتم: اگر این اتفاق نیفتد، بالاخره سپاه و حزبالهیها که نمینشینند این وضع ادامه پیدا کند و ظرف دو دقیقه این بساط را جمع میکنند، اما ننگ بر دولت شما باقی میماند که در بحرانیترین موقع کشور، شما اعلام موضع نکردید. این را که گفتم، آقای خاتمی گفت: پس در اینباره بحث کنید که بحث کردیم و عرض کردم که چه شد و ایشان هم رفت و صحبت کرد و به نوعی رساند. ابتدا یکسری صحبتهای عمومی کرد و بعد هم گفت: «البته ممکن است کسانی عکسهایی هم داشته باشند- نگفت عکسهای مرا داشته باشند- خلاصه اعتنا نکنند و اجازه بدهند سپاه و بسیج مسئله را حل کنند.
وی ادامه داد: این ماجرا خیلی برایم گران تمام شد. دو روز بعد، در روز بیست و سوم قرار شد مردم بیایند و اعلان بیعت کنند. باز من مطلب را در هیات دولت مطرح کردم و گفتم: الان که قرار است اعلان بیعت شود، اولین کسی که باید بیعت کند قاعدتا دولت است. آنها میگفتند که بیانیه مال شورای تبلیغات است و چه کسی به شورای تبلیغات که در حقیقت مال آقای جنتی است، اعتنایی میکند. گفتم: آقای خاتمی! این اشتباه دوم شماست. مردم میریزند، غلغله هم خواهد شد و باز شما از مردم عقب میمانید بعدا آمدیم دانشگاه و الحمدالله آن راهپیمایی عظیم پیش آمد. این وضع را که دیدم، متوجه شدم واقعا اوضاع خیلی پس است و بعضیها دارند بیعقلی به خرج میدهند. ۱۳ سال از آن ماجرا گذشته است و شما هنوز میگویید بعضیها.
-وزارت کشور و وزارت علوم در راس غائله ۱۸ تیر بودند؟ حتما اینطور بوده است. متاسفانه وزارت کشور و وزارت علوم ما در رأس بودند.
-معنایش این است که آقای معین و آقای موسویلاری همان تندروهای کابینه بودند؟ بله، کسانی مثل تاجزاده در وزارت کشور بساطی راه انداخته بودند و تحریک میکردند. بهانهشان هم این بود که چند دانشجو کتک خوردهاند. این خیلی تحلیل سطحی است و همه ما ناراحت بودیم. در مصاحبهای که بعدا کردم گفتم خیلی کار بدی بوده است و هر کسی دانشجویان را زده غلط کرده و کار بسیار بیجایی کرده است، ولی اینهایی که در خیابانها ریختند که دیگر دانشجو نیستند. اینها دارند با چوب و چماق به نوامیس مردم حمله میکنند. شیشه و در و دیوار را میشکنند و تخریب میکنند. اینها چه ربطی به عرصه دانش و دانشگاهی دارد؟ کتک خوردن چهار دانشجو را که خیلی هم کار بدی است گرفتهایم و داریم اساس نظام را زیر سوال میبریم و این موضوع را که فرع و حاشیه است، اصل گرفتهایم و میخواهیم دل آنها را به دست بیاوریم.
- شما با یک مصاحبه، رسما خودتان را از دولت جدا کردید؟ کلا گفتم به این آزادی نمیگویند. این آزادی”انطلاق من القیود” است. همانجا هم گفتم که متاسفانه بعضی از اعضای دولت چنین هستند و شاید از این موضعگیریام هم خوششان نیاید و این مصاحبه هم که پخش شود، مرا از هیات دولت بیرون کنند. این مصاحبه که پخش شد، حزباللهیها چاپ و نسخههای آن را در سراسر کشور پخش کردند و این حرفها همهجا پیچید، اما در دولت با عکسالعمل شدیدی روبهرو شد. ما هر موقع مصاحبهای میکردیم و در دولت میرفتیم، یک کیسهکشی مفصل میشدیم. رسم این بود که یک نفر سر بحث را باز میکرد و شروع میکردند حمله کردن به ما. باز یکی صحبت کرد و گفت: بالاخره دولت باید یکپارچه و… باشد. من تا ته قضیه را فهمیدم و متوجه شدم که الان میآیند سراغ من.
-دولت یکپارچه ضد انقلاب است و شما باید مثل آنها باشد؟ گفتم: بگویید کجای حرفهای من اشتباه بوده است؟ هر کدام نقص داشته است بگویید کدام است که من اصلاح کنم. دفاع از انقلاب؟ دفاع از ارزشها؟ دفاع از خون شهدا؟ دفاع از آمان انقلاب؟ افشای چهرههای چماقدار؟ کجایش اشتباه بوده است؟ مصاحبه من علیه دولت بوده است؟ مگر دولت موافق این چیزهاست؟ فکر میکردم آقای خاتمی دیگر در اینجا میآید طرف ما. گفتم: اتفاقا ما این کارها را کردیم که دولت یک کمی از اتهام بیدینی نجات پیدا کند و بگویند دولت هم مواضع انقلابی خودش را اعلام کرد، چون هرچه باشد من هم از همین دولتم. حتما آقای خاتمی هم خوشحال است که این حرفها را بشنود. شاید آقای خاتمی رویش نشود بعضی از حرفها را بزند و ما وزرا باید از طرف ایشان بگوییم.
-خاتمی گفت غلط کردی!؟ همین که این حرفها را زدم، ایشان عصبانی شد و گفت: تو غلط کردی این حرفها را زدی، تو بیجا کردی، مزخرف گفتی. من شاخ درآوردم که چرا رئیس دولت این شکلی حرف میزند؟
-تمام فیالضمیر را بعد از چند سال گفت؟ گفتم: آقای خاتمی! چرا توهین میکنی؟ مگر من نوکرم؟ مگر من بردهام؟ ما که در یک کشتی نشستهایم. در تمام این صحبتها من کجا به شما توهین کردهام و شما به چه حقی داری توهین میکنی؟ دوباره گفت: تو حق نداری از طرف من حرف بزنی. خودم بلدم حرفم را بزنم. خیلی بیجا کردی از طرف من حرف زدی. دوباره این حرفها را گفت و من هم جوابش را دادم. نفر بغلدستم آقای شریعتمداری یا آقای یونسی هی میزد به من که حرف نزن. کوتاه بیا و آرام باش. من میگفتم: نه! آقای خاتمی باید بگوید کجای حرف من اشتباه بوده است. چرا توهین میکند؟
مظفر بیان داشت: خلاصه قضیه به این شکل درآمد. آقای نجفی بودجه ما را قطع کرد. ۱۴۰ میلیارد بودجه مدارس بود، کردند ۲۴ میلیارد، جلوی استخدامها را گرفتند و ما حسابی منزوی شدیم و فقط در هیات دولت حاضر میشدیم تا وقتی که موضوع برلین اتفاق افتاد و دوباره شروع کردیم. همان شبی که برلین پخش شد، صبح فردا جلسه مدیران کل استانها را داشتیم، ما هم بسماللهالرحمن الرحیم گفتیم و گفتیم همه شما تصویر مشمئز کننده برلین را تماشا کردید که دل حزباللهیهای دردمند را به درد آورد و آقایان دولتیها باید جواب بدهند که اینها از طرف چه کسانی رفتهاند؟ چه کسانی به اینها ویزا دادهاند؟ چه کسی به اینها پاسپورت داده است؟ باید اعلان موضع کنند.
-ولی چون پایان دولت بود، دیگر برای برکناری شما هزینه نکردند؟ مجلس ششمیها را تحریک میکردند که مظفر را استیضاح کنید و چون دلیل هم نداشتید برای خودشان یک چیزهایی مینوشتند ولی عملی نمیکردند. دنبال این بودم که مرا استیضاح کنند، ولی نکردند. دولت در شرف تمام شدن بود و گفتیم راحت شدیم. یک گروه گفتند میخواهیم با تو ملاقات کنیم. در راسشان خانم حقیقتجو بود، اکبر موسوی خوئینیها هم دانشجو بود و نماینده هم شد و طیفی از اصلاحطلبها بودند گفتند میخواهیم بیاییم و عملکرد شما را ارزیابی کنیم. به دفترم آمدند و بعد از اتمام وزارت رفتم و بعضی از مسائل را خدمت آقا منتقل کردم که بدانند مظلومیت حزباللهیها در چه حد است.
خلاصه پرسیدم: چرا آمدهاید؟ جواب دادند آمدهایم به تو بگوییم در دولت آقای خاتمی به وظیفهات عمل نکردی. میخواهیم بدانیم چرا؟ گفتم: مثلا باید چه کار میکردم؟ گفتند: باید مثل مهاجرانی عمل میکردی. خیلی عصبانی شدم و گفتم: چرا بیعرضهترین آدم کابینه را با من مقایسه میکنید؟ خیلی تعجب کردند و گفتند: بیعرضه؟! خیلی مدیر قویای است. گفتم: اتفاقا بیعرضهترین مدیر ایشان بود، به خاطر این که اگر عرضه داشت، پدر دولت آقای خاتمی رادر نمیآورد. مسئولیت تمام این بساطی که خلاف ارزشها عمل کرد و دولت را لائیک نشان داد و تمام مسائل را رها کرد، به عهده ایشان است و ایشان اصلا مدیریت بلد نیست و مدیریت نکرد که این بساط علیه نظام ما به وجود آمد. بلند شدند و رفتند و باز آقای خاتمی ما را خواست و این دفعه خیلی تحویلمان گرفت و فهمیدم و گفتم: آقای خاتمی! مثل اینکه قرار است دیگر نباشیم. یکمرتبه گفت: نه! نه! شما خیلی خوب بودی. گفت: ممکن است، تو را معرفی کنیم، رای نیاوری. من که کوتاه نمیآمدم. گفتم: شما معرفی کن، من خودم عرضه رایآوردن از مجلس را دارم، چون مشکلی ندارم. یک کمی فکر کرد و گفت: نه! این یکی از دلایل است که شما را که هم من قبولت دارم هم رهبری قبول دارند، رای نیاوری. یکی هم اینکه میخواهم تو را جایی بگذارم که جای هیچکس جز تو نیست. پرسیدم: کجا؟ گفت: معاون خودم بشوی در بنیاد شهید. گفتم: آقای خاتمی! میخواهی تصمیم بگیری، من بنیاد شهید نمیآیم. آموزش و پرورش را هم نمیخواهم، حق شماست که نباشم و خداحافظ شما.
آمدم بیرون. آقای ابطحی رئیس دفتر آقای خاتمی بود. پرسید: ملاقات چطور بود؟ جواب دادم: خیلی بد بود. گفت: چطور؟ گفتم: هر چه خواستم بفهمم که چرا باید بروم، ایشان به من جواب نداد. گفت: بگویم؟ گفتم: آره! باز گفت: بگویم؟ گفتم: آره. گفت: ناراحت نمیشوی؟ گفتم: نه، بگو ببینم قضیه از چه قرار است؟ گفت: تو وزیر رهبری بودی، نه وزیر خاتمی. خیلی به من برخورد که چه تلقی بچگانهای دارند. سفت ایستادم و پرسیدم: وزیر رهبری یعنی چه؟ جواب داد: یعنی همین دیگر . آقا فرموده بودند: من مظفر را قبول دارم که به بنیاد شهید برود. رفتم خدمتشان و عرض کردم: آقا! اگر شما حکم بدهید روی چشمم میگذارم، اما نگذارید این حکم را به من بدهند، چون اینها که میخواهند مرا از آموزش و پرورش بردارند، توجیهی داشته باشند و شما اجازه ندهید. موضع من از همان روز اول روشن بود و همان روز اول هم آقای خاتمی آن نامه را برایم خواند…
همسر مهآفرید: از اعدام شوهرم بیخبر بودم “سارا خسروی” در تماسی با ایسنا، با بیان اینکه از اجرای حکم همسرم اطلاعی نداشتم، گفت که از طریق رسانهها از خبر اعدام مهآفرید مطلع شده است. “غلامعلی ریاحی” وکیلمدافع مهآفرید امیرخسروی نیز، با اشاره به اجرای حکم اعدام موکلش در سحرگاه روز شنبه – سوم خرداد ماه – اظهار کرد: از اجرای حکم اطلاعی نداشتم.
همراهی عجیب فیسبوک در پروژه “فحشای سیاسی” در ایران طی روزهای اخیر شاهد شروع بکار حرکتی در راستای هجمه به مسئله حجاب و عفت عمومی جامعه اسلامیمان بودیم که طی فرایندی هماهنگ از سوی قاطبه رسانههای ضد انقلاب تبلیغ شد. به صراحت ادعای گردانندگان این حرکت، اقدامی برای زمینهسازی و ترغیب تحرکات خیابانی از سوی زنان برای نمایش بیحجابی ـ بخوانید “فحشا” ـ معرفی شد و متعاقب آن بصورت تأملبرانگیر و البته قابل پیشبینی، شاهد سرقت تصاویر شخصی افراد در شبکههای اجتماعی بودیم که حتی واکنشهای متقابل آن در شبکههای ماهوارهای نیز دیده شد.
به گزارش دیدهبان، این شبکه در اقدامی تعجببرانگیز گزینه “Report” را که مؤلفهای به منظور اعتراض به صفحات غیراخلاقی در این شبکه معرفی شده است از صفحه مذکور حذف کرده است. report ریپورت کردن در فیسبوک به معنی گزارش دادن یک پروفایل یا صفحه است و این در صورتی شکل میگیرد که در صفحه یا پروفایل مورد نظر مواردی نظیر: اسپم، حمله و تخریب یک شخصیت یا گروه، رفتارهای خشونتانگیز، موارد جنسی یا وجود اطلاعات بیارتباط با نام و موضوع صفحه مشاهده شود و زمانی که ریپورتها به مقدار معینی رسید فیسبوک صفحه یا پروفایل مذکور را حذف خواهد کرد.
حال، این اقدام نادر شبکه فیسبوک نسبت به مسائل دینی جامعه ایران نشان از بازیای سیاسی دارد که به شدت از سوی شبکههای رسانهای وابسته به سرویسهای جاسوسی غربی دنبال میشود و یادآور همان هشدار رهبر معظم انقلاب مبنی بر وجود یک “جبهه بهمپیوسته فرهنگی” در جهت تهاجم به تمامی ارزشهای ملت مسلمان ایران عزیز است.
اعتراف یک رسانه عربی به حمایتهای گسترده مبارک از صدام در جنگ علیه ایران شبکه اسکای نیوز عربی امروز در گزارشی مفصل همزمان با سالروز فتح خرمشهر به حمایتهای گسترده “حسنی مبارک” و برخی دیگر از رژیمهای عربی از عراق در جریان جنگ علیه ایران اشاره کرد. در این گزارش با اشاره به کمکهای حکومتهای وقت مصر و اردن به رژیم بعثی عراق تصاویری از دیدارهای صدام با مبارک و “ملک حسین” پادشاه وقت اردن منتشر شد. مقامات مصری در جریان جنگ تحمیلی شماری از افسران ارشد خود را برای جنگیدن در کنار ارتش عراق به این کشور اعزام کردند. در همین سالها کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس بیشترین کمکهای مالی را جهت خریدهای تسلیحاتی به عراق اختصاص داده بودند.
به گزارش مهر، شبکه اماراتی اسکای نیوز عربی که طی روزهای اخیر در کنار رسانههای سعودی به حمایت از “عبدالفتاح السیسی” ژنرال سابق ارتش مصر در انتخابات ریاست جمهوری مصر مشغول است، تلاش کرده در این گزارش با مصاحبههایی که با کارشناسان جهان عرب داشته، تصویر مثبتی از حمایتهای اعراب از عراق در دوران جنگ تحمیلی ارائه کند. در این گزارش به جنایات رژیم بعث علیه ملت عراق و ایران در جریان جنگ تحمیلی و فجایعی همچون بمباران شیمیایی حلبچه (شهر کردنشین داخل عراق) و استفاده از گازهای شیمیایی علیه رزمندگان اسلام هیچ اشارهای نشده است.
لحظات خاطرهانگیز فتح و آزادی خرمشهر خرمشهر که پس از ۳۵ روز مقاومت، در تاریخ ۴ آبان ماه ۱۳۵۹ اشغال شده بود پس از ۵۷۵ روز در ساعت ۱۱ صبح روز سوم خرداد سال ۱۳۶۱ در جریان عملیات بیتالمقدس آزاد شد.
توئیت توهینآمیزی که کلینزمن را به شدت عصبانی کرد “یورگن کلینزمن”، سرمربی تیم ملی آمریکا میگوید، پسرش باید از “لاندون داناوان” مهاجم تیم ملی آمریکا عذرخواهی کند. پس از انتخاب نشدن داناوان برای حضور در تیم ملی آمریکا در رقابتهای جام جهانی، پسر کلینزمن در توئیتی که به سرعت از اکانت توئیتر وی پاک شد، او را مورد تمسخر قرار داده بود. جاناتان کلینزمن که به اردوی زیر ۱۸ سال تیم ملی آمریکا هم دعوت شده است، پس از انتخاب نشدن داناوان روی اکانت توئیترش نوشت که”هاهاهاها داناوان هاهاهاها حتی متوجه دعوت نشدم او به تیم ملی نشده تا اینکه از طریق تلفن همراهم از این موضوع مطلع شدم. هاها” این پیام خیلی سریع پاک شد.
به گزارش جام، یورگن کلینزمن در مورد رفتار پسرش به رسانهها گفت:”خیلی از رفتار او مایوس شدم؛ بلافاصله به او تذکر دادم. او پس از چند دقیقه متوجه زشتی رفتارش شد. او در مدرسه قصد داشت کمی دوستانش را دست بیندازد؛ اما متوجه نبود که رفتارش توسط عدهای زیادی دنبال میشود. او همیشه لاندون را ستایش میکند، او سالهاست که طرفدار این بازیکن است. او پیراهن داناوان را در اتاقش دارد. ”
وی افزود:”او حالا متوجه شده که چه اشتباهی انجام داده و دیروز خیلی ناراحت بود. به عنوان یک پدر از او میخواهم که از داناوان عذر خواهی کند. رفتار او بی احترامی بزرگی بود و فکر می کنم این درس خوبی در مورد اثرات شبکه های اجتماعی بود.
پیراهن ۳۲ تیم جامجهانی در یک قاب در این تصویر میتوانید تمام پیراهنهای ۳۲ تیم حاضر در جام جهانی را مشاهده کنید.
به ترتیب از راست به چپ (از بالا): اسپانیا – هلند- الجزایر- بلژیک- فرانسه- اکوادور- مکزیک- یونان- برزیل- نیجریه- پرتغال- روسیه- هندوراس- آرژانتین- شیلی- کامرون- کاستاریکا- آمریکا- اروگوئه- بوسنی و هرزگوین- کلمبیا- سوئیس- ساحل عاج- انگلیس- ژاپن- ایتالیا- آلمان- ایران- کره جنوبی- غنا- کرواسی- استرالیا
رعد و برق شب گذشته تهران
شام اشرافی در خاطرات هاشمی خبرساز شد به گزارش مشرق، انتشار خاطرات “هاشمی رفسنجانی” درباره وقایع سال ۷۰ با حاشیههای مختلفی همراه بوده است. از جمله هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود از ملاقات با یکی از مسوولان عالی نظام سخن میگوید که شام را نان و پنیر و خاویار (!) میخورده است. این در حالی است که فرد مورد اشاره اعلام کرده بنده در عمرم حتی خاویار را از نزدیک هم ندیدهام. پس از انتشار این خاطره، شنیدهایم هاشمی رفسنجانی گفته منظور من خیار بوده است اما ویراستار آن اشتباه کردهاند.
کیک تولد میلیاردر فوتبالی صراط منتشر کرد، جشن تولد “حسین هدایتی”
افزایش احتمال حادثهای دیگر در پروژه بابک زنجانی نزدیک به یکسال پیش گودبرداری عمیقی به عمق ۳۴ متر در تقاطع خیابان شهید خدامی و خیابان ولی عصر بالاتر از میدان ونک انجام شد. دادستانی تهران ۴ ماه است که فعالیت این پروژه را متوقف کرده و همسایگان این زمین نگران ریزش خانههایشان هستند. در مورد دلیل توقف این پروژه تاکنون اظهار نظری نشده است اما به نظر میرسد مهمترین دلیل آن تعلق این ملک به “بابک زنجانی” است که اکنون به دلیل اتهامات قضائی در بازداشت به سر میبرد. به گفته ساکنان ساختمان مجاور این گودبرداری، در کف این زمین به ارتفاع ۳ متر آب جمع شده که احتمال رانش زمین را افزایش داده است. دیوارهای گود ترک برداشته و ساختمان کناری نیز از این ترکها بیبهره نبوده است.
به گزارش مهر، دکتر بهزاد فرخی یکی از ساکنان ساختمان مجاور این گودبرداری است، میگوید: آب کف این زمین سبب سایش زمین شده و در حال حاضر نیز ترکهای کوچکی در خیابان ولی عصر مشاهده میشود و اگر این رانش ادامه پیدا کند برج روبروی این زمین که عمق گودبرداریاش کمتر است، فرو خواهد ریخت. ارتفاع آب در حال بالا آمدن است و شیشه خانههای برخی از ساکنان شکسته است. شرکتی که گودبرداری را انجام داده است تنها ۶ ماه آن را تضمین کرده و اعلام کرده در این مدت باید دیوارهها مقاومسازی شود یا فونداسیون پروژه ریخته شود.
او از دیدار بار ییس کمیسیون معماری و شهرسازی شورا خبر میدهد و میگوید: قرار است سالاری عصر امروز از این زمین بازدید کند اما باید کار اورژانسی در این زمین انجام شود. شهردار منطقه میگوید پولی ندارم برای مقاومسازی و احتمال دارد امروز شهردار تهران اعتباری برای مقاومسازی این گود در نظر بگیرد. خانههای پلاک ۳ این خیابان خدامی در حال خالی شدن است همانطور که ساکنان خیابان ایران زمین پس از احتمال خطرخانههایشان را ترک کردند. اگر حادثه اول با وجود هشدارهای اهالی بیخسارت جانی پشت سر گذاشته شد، این گود پرخطر در منطقهای پر رفت و آمد ایجاد شده و احتمال میرود در صورت رانش زمین جان هزاران نفر به خطر بیافتد.
مکالمه بیسیم شهید کاظمی در ۳ خرداد ۶۱+ فایل صوتی این فایل صوتی مکالمه بیسیم بین “شهید حاج احمد کاظمی” و “سردار غلامعلی رشید” [که در آن زمان فرمانده قرارگاه فتح بودند] است. “عباس ذوالقدری” در صفحه گوگل پلاس خود نوشت: لحظه حماسه عظیم آزادسازی خرمشهر. این شهید کاظمی است که در همان لحظه میگوید “خرمشهر را خدا آزاد کرد”.
به گزارش جهان، قضیه از این قرار است که همه منتظر شروع عملیات هستند. “حاج حسین خرازی” پشت خاکریزی که منتهی میشه به خرمشهر همراه با تیپ امام حسین(ع) مستقر شده و منتظر هماهنگی و رسیدن بقیه نیروهاست. اما حاج احمد کاظمی با تیپ نجف زده به شهر و وارد خرمشهر شده و وقتی سردار غلامعلی رشید با بیسیم باهاش تماس میگیره، حاج احمد اعلام میکنه که وارد شهر شده و ۶۰۰۰ نفر هم اسیر گرفته. باور این موضوع برای سردار رشید سخته ولی کاریست که شده.
فایل صوتی را از اینجا ببینید.
مذاکرات محرمانه آمریکا و ایران با حضور دو چهره معروف روزنامه وال استریت ژورنال به نقل از دیپلماتهای اروپایی و آمریکایی مرتبط با مذاکرات نوشت: دولت اوباما ممکن است برای دستیابی به توافق با ایران از کانال مذاکرات محرمانه استفاده کند. کاخ سفید سال گذشته نیز پیش از دستیابی به توافق اولیه ایران و گروه ۱+۵ که در نوامبر سال ۲۰۱۳ به دست آمد، از مذاکرات محرمانه دو جانبه استفاده کرد. تیم محرمانه آمریکا توسط “ویلیام برنز” معاون وزیر خارجه و “جک سالیوان” مشاور امنیت ملی و “جو بایدن” معاون رییسجمهور آمریکا رهبری میشود. مذاکرات میان مقامات ایران و این تیم در عمان، نیویورک و ژنو بدون آگاهی هم پیمانان آمریکا در خاورمیانه شامل اسرائیل و عربستان سعودی برگزار شده است.
به گزارش ایسنا، مقامات آمریکایی و اروپایی گفتهاند که احتمال ورود دوباره برنز سالیوان در روند دیپلماتیک با ایران وجود دارد تا بتوانند در زمان تعیین شده به توافق برسند. آنها تاکید کردند هیچ تصمیم نهایی گرفته نشده است. به گفته این مقامات این دو نفر به شدت مورد اعتماد باراک اوباما هستند و ایران ممکن است در مرحلهای خواستار ورود مستقیم کاخ سفید به این روند برای رسیدن به توافق نهایی شود. همچنین گفتگوها در شکل گروه ۱+۵ ممکن است به دلیل رقابت در منافع قدرتهای غربی با روسیه و چین دشوار شود.
دیپلماتهای آمریکایی و اروپایی همچنین اظهار کردند: هرگونه مذاکرات با حضور برنز و سالیوان نیاز به مخفی کاری سال گذشته را ندارد چون تیم خانم وندی شرمن که هم اکنون رهبری مذاکرهکنندگان آمریکایی را به عهده دارد به طور مرتب و مستقیم با طرفهای ایرانی خود دیدار میکنند. برنز و سالیوان اعلام کرده اند قصد دارند تا پایان سال جاری از دولت اوباما جدا شوند اما انتظار میرود هر دو مرد تا پایان مذاکرات هستهای ایران در جایگاه خود باقی بمانند.
اظهارات جنجالی دختر حجازی علیه قلعهنویی/ دیدار قلعهنویی حال ناصرخان را صد برابر بدتر کرد خانواده حجازی سال گذشته به خاطر همکاری فرهاد مجیدی – به عنوان یکی از حامیان همیشگی ناصر حجازی – با امیر قلعه نویی علیه وی موضع گرفتند. روز گذشته “آتوسا حجازی” دختر ناصرخان، در مصاحبهای انتقادی بار دیگر مواضع خانواده حجازی علیه “امیر قلعهنویی” را تکرار کرد. بخشهایی از این مصاحبه جنجالی که خبرگزاری برنا با دختر و داماد ناصر حجازی انجام داده را میخوانید.
* بعداز فوت پدرتان امیرقلعهنویی ادعایی را مطرح کرد که شما به آن پاسخ دادید الان هم بر همان موضع هستید؟ (سعید رمضانی): تا چهلم ناصر خان نمیخواستیم صحبت کنیم. شب هفت ایشان هم ادعاهایی مطرح شد که نزدیکان ما آمدند و خبر دادند اما قرار شد پاسخی ندهیم. آن فرد! در بدترین زمان ممکن حرفش را زد ولی دلیلی نداشت ما جواب بدهیم و حال ما هم خوب نبود.
- (آتوسا): یادم میآید برای کاری که من داشتم به کیش رفته بودیم و یک روز صبح بسیار اتفاقی مصاحبه آن فرد! را دیدیم. صحبتهایی شد که مجبور شدیم جواب بدهیم بهتر بود این حرفها قبل از فوت پدرم زده میشد تا جواب میداد اما وقتی خودش نبود ما باید پاسخ میدادیم.
* همیشه هم هوادران ایشان تاکید داشتند که امیر قلعهنویی به مراسم نیاید. خواست خانواده چه بود؟ (سعید رمضانی): خیلیها میخواستند که آن فرد! در مراسم ناصرخان نباشد. نظر من و آتوسا هم همان مصاحبهها بود و سر اعتقادمان هستیم و آشتی نمیکنیم. چون دلیل ندارد وقتی در باطن ضد هم هستیم همدیگر را میبینیم قربان و صدقه برویم! از نیت قلبی ناصرخان اطلاع داشتم و به همین دلیل دوست ندارم با آن فرد! روبرو شویم.
- (آتوسا): وقتی آن فرد! به بیمارستان رفت نمیدانم چه کسی این ملاقات را هماهنگ کرده بود. بعد از رفتن او حال پدرم منقلب شد و حال پدرم صدبرابر بدتر شد وقتی این طور است دلیل نداشت به ملاقات پدرم برود. پدرم به او حرفی نزد اما هواداران واکنش تندی به آن نشان دادند و حتی پلیس هم پادرمیانی کرد.
انتهای پیام/
انتهای پیام / کد خبر8777
نظرات شما عزیزان:
|